ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه میشود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟
حسین پناهی
ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه میشود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟
حسین پناهی
به آتش نگاهش
اعتماد نکن !
لمس نکن !
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند،
به سرزمینی بی رنگ !
بی بو و ساکت
آری،
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو !
اگر خواستار جاودانگی عشقی
زنده یاد حسین پناهی
ای کـــاش
هـمـان آدمـهـائی کـه
نامم را
نـوشتـه هایـم را
و حـرفهـایـم را
به نـام خـودشـان میزننـد ،
گـوشـه ای از دردهـایـم را هـم بـدزدنـد و بـه نـام خـودشـان بــزنــنــد...
دلــت کــه دریــایــی بــاشــد ..
شــب هــا، قــرص مــاه ..
مَــد مــیکنــد بــه ســاحــل چشمــانــت ..
اشــک را . . .